loading...

آئین مستان

متن روضه شب تاسوعا حضرت عباس , متن روضه شب تاسوعا , حضرت عباس , متن روضه حضرت عباس , شب تاسوعا , روضه شب تاسوعا حضرت عباس , روضه شب تاسوعا , روضه حضرت عباس ,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3818 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 990 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

 

مشک خالی به دوش سقا رفت

با امیدی به خاطر ما رفت

موج میزد عطش به لب هایش

از همه تشنه تر به دریا رفت

پدرم دست هایش میلرزید

قوت لشگرش از اینجا رفت

چقدر شور زد دل عمه ...

از میان حرم عمو ، تا رفت

او برای نجات طفل رباب

در دل یک سپاه تنها رفت

بعد از اینکه فرات را حس کرد

مشک تا قلب آب ، حتی رفت

همچین دستاش خنک شد" دست خنک بشه بدن یه مقدار خنک میشه ...

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

من دیگه این دستارو نمیخوام ... مشکو به دندان که گرفت ، یه مقدار آب به روی سینه ریخت ... خدایا مرگ منو برسان ... بمیرم آقام تشنه هست ... وقتی مشک سوراخ شد گفت دیگه مرگ مرا برسان ...

وقت برگشت او ورق برگشت

چقدر تیر سمت سقا رفت ...

دستی افتاد و مشک خالی شد

آبروی امید بابا رفت ....

بی هوا تیر چشم او بوسید

سمت چشمش چه بی محابا رفت

او زمین خورد و یک نفر آمد

دست هایش همین که بالا رفت ...

با عمودی به جان او افتاد

ناله ای تا ورای دنیا رفت ...

داداش ...

همه جا بوی یاس پیچیده

پیش سقای تشنه ، زهرا رفت

بعد از او بود لشکری بی شرم

طرف خیمه های زن ها رفت ...

رحم الله عمی العباس ...

چون فقط او به خاطر ما رفت ...

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - مشک خالی به دوش سقا رفت - حاج محمود کریمی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1161 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

سه شعبه ی بی آبرو، داره عجب زهری،داره عجب زهری

حسین بلند بلند میگه: اِنْکَسَرَ ظَهْری،اِنْکَسَرَ ظَهْری

وای کمرم،وای داداشم....رفقا یه چیز بهتون بگم باور میکنید؟بخدا باور نمی کنید،یه امشب و فردا شب مونده،ده شب تموم شد،اصلاً نفهمیدیم کی تموم شد،تا سال دیگه کی مرده؟ کی زنده؟خوشبحال اونایی که کربلای اربعینشون رو گرفتند.

سه شعبه ی بی آبرو،داره عجب زهری،داره عجب زهری

حسین بلند بلند میگه: اِنْکَسَرَ ظَهْری،اِنْکَسَرَ ظَهْری

کارم دیگه تمومه،امیر لشکرم رفت

من و به خاک نشوندند،امید آخرم رفت

یهو زینب از اون ته، از دم خیمه ها داد زد:

داداش فدای سرت، اینقدر خجالت نکش

آب نشد که نشد،قربونت برم

داداش فدای سرت، اینقدر خجالت نکش

تو جون فدایی شدی، منم میرم اسارت

ببینم کسی می مونه شب تاسوعا چشمش تر نشده باشه

هنوز رو چوب پرچمش،مونده جای دستاش،مونده جای دستاش

عباس ،دید حسین یه جوری داره تقلا میکنه شاید یه جوری بلندش کنه،گفت:صبر کن

میگه من و نبر حرم، روم نمیشه داداش،روم نمیشه داداش

داداش چرا نمی ری حرم؟مگه چی شده عباس جان؟

حرمله آسمونو، روی سرم خراب کرد

رباب با چه امیدی، رو قول من حساب کرد

حسین.....این صداها برسه کربلا.....اونی که دشمن این پرچم هاست کور بشه،این ناله هارو بشنوه،این اشک هارو ببینه،دیونه های امام حسین رو ببینند. ما نفسمون به نفس حسین بنده...حسین.......

حرمله آسمونو ،روی سرم خراب کرد

رباب با چه امیدی، رو قول من حساب کرد

پیکر من رو دور کن،از مشک پاره پاره ام

هرکاری کردم نشد،یه چیکه آب بیآرم

این ناله و اشک ها گوارای وجودتون باشه سر سفره اربابتون نشستید،اگه بدونید داستان این گریه های تو رو کی نشستند با هم تعریف کردند،اون روزی که فاطمه اومد خونه ی پیغمبر اکرم،گفت:بابا این بچه ای که در رحم دارم با من حرف میزنه،چی میگه زهرا جان؟بابا یه حرف هایی زده جیگرم رو پاره پاره کرده،هی میگه: یا اُماه اَنَاالغَریب، یا اُماه اَنَاالشهید. یه روز پیغمبر دید فاطمه سراسیمه وارد شد،گفت: بابا یه حرفی اضافه کرده،از صبح تا حالا دیونه ام کرده،چی میگه: یا اُماه اَنَاالعطشان.ماجرا چیه بابا؟فاطمه جان این بچه ات کربلا میره،بین دو نهر آب،با لب تشنه. گفت: بابا اگه قرار باشه من این بچه رو بزرگ کنم بره تیکه تیکه بشه،خب نمی خوامش،.فرمود:فاطمه جان یه روزی میآد دوستای ما دور هم جمع میشن،از حسین میگن،گریه میکنند،خدا گناهانشون رو میبخشه،اهل نجات میشن،خانم زهرا فرمود: پس اگه اینجوریه عیب نداره،بذار بره کربلا

پاشو بازم علم بگیر،دستاتو آوردم،دستاتو آوردم

لشکر دیدند حسین پیاده شد،یه چیزی رو از زمین برداشته،هی میبوسه،هی به چشماش میکشه، راوی میگه: گمان کردم حسین ورق قرآن پیداه کرده،جلو رفتم دیدم دست قلم شده.....عباس پاشو

پاشو بازم علم بگیر،دستاتو آوُردم،دستاتو آوُردم

گفت:نه اصلاً به روی خودش نمیآره،گفت:حالا یه چیزی بهت بگم،اصلاً نتونی بخوابی

تا برسم به جسم تو،صد بار زمین خوردم،صد بار زمین خوردم

قامت تو که آب شد، تن رقیه لرزید

بلند نمیشی؟

ببین نگاه دشمن، به سمت خیمه چرخید

گفتند دیگه برید برای غارت

قامت تو که آب شد، تن رقیه لرزید

ببین نگاه دشمن، به سمت خیمه چرخید

اینها حیا ندارن، فکری واسه حرم کن

پاشو برو با زینب، گوشواره ها رو جم کن

حسین......صدا برسه کربلا،ریشه کنی دشمن های پرچم امام حسین....حسین..

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - سه شعبه ی بی آبرو، داره عجب زهری - حاج حسن خلج

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2741 زمان : نظرات (0)

حاج میثم مطیعی

 

تمام دشت، شیون بود و فریاد

عطش در خیمه ها میکرد بیداد

ز خیمه کودکان بیرون دویدند

سکینه مشک را دست عمو داد

گره در کار ثارالله افتاد

نگاهش باز سوی ماه افتاد

دلم یکباره شور افتاد وقتی

برادر سمت میدان راه افتاد

امام حسین چی کشید تا اباالفضل راه بیوفته سمت فرات

به سوی دشت عباسم روان شد

برای او حسینم روضه خوان شد

زمانی که به خاک افتاد عباس

حسینم ناگهان قدش کمان شد

وقتی برادر روی زمین افتاد،بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام ،آثار شکستگی در چهره ی امام حسین علیه السلام نمایان شد.

به خاک افتاد هر دو دست ساقی

از قدیم اینجور می خوندند ،میگن امام حسین خم شد،یه چیزی رو بالا آورد هی می بوسید و هی می بویید،هی به صورت می گذاشت،لشکر فکر کردند امام حسین علیه السلام قرآن پیدا کرده. ای فدای دستای قلم شده ات برم برادر.

به خاک افتاد هر دو دست ساقی

سه شعبه بود و چشم مست ساقی

عمود آهنین بر فرق او خورد

رها شد مشک، یعنی هست ساقی

آی مردم وقتی تیر به مشکش زدند،قبلش هنوز امید داشت،وقتی دست راست رو زدند مشک رو به دست چپ گرفت، فحمل القربة بأسنانه وقتی دو دستش رو زدند مشک رو به دندان گرفت،هنوز امید داشت،من وعده ی آب به علی اصغر دادم،اما یه وقت عمود آهن به سرش زدند،چی شد که عباس دیگه نا امید شد، وقتی تیر به مشک اصابت کرد، فَوَقَفَ الْعَبّاس مُتَحَیراً همون جایی که بود ایستاد، نمی دونست باید چه کنه،یه وقت با صورت رو زمین افتاد،شنیدید می دونید،اهل روضه اید،تو همه ی مجلس ها این حرف رو می زنند،وقتی یکی از بالای بلندی روی زمین می افته، اولین کاری که میکنه دستاش رو سپر میکنه،اگه تیر سه شعبه به چشماش باشه،اگه تیر به قلبش فرو رفته باشه،اگه عمود آهن به سرش بزنند،دست در بدن نداشته باشه،با صورت به زمین بیوفته چی میشه؟

عمود آهنین بر فرق او خورد

رها شد مشک، یعنی هست ساقی

صدا زد: رفت بر باد آرزویم

به خاک افتاد مشکم، آبرویم

سکینه با خجالت گفت اما

بگو بابا که برگردد عمویم

طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند

خواب همه را بعد تو بر هم زده بودند

با حال پریشان و دل شعله ور از آه

آتش به دل عالم و آدم زده بودند

در خیمه فقط حرف عمو بود عمو بود

عمو بود عمو بود، ولی دیگه نیست

در خیمه فقط حرف عمو بود عمو بود

آه از تو فقط از تو فقط دم زده بودند

عباس من،علمدار سپاه کربلایم:

بعد از تو چه سخت است بخواهم بنویسم

بر صورتشان سیلی محکم زده بودند

آن روز غم انگیزترین روز جهان شد

آن روز ملائک همگی غم زده بودند

نام تو پس از نام حسین بن علی بود

بر سر در هر خیمه دو پرچم زده بودند

انگار علی بود نه انگار تو بودی

سقای حرم میر و علمدار تو بودی

 روضه شهادت حضرت عباس (ع) - تمام دشت، شیون بود و فریاد - حاج میثم مطیعی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1619 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

دلمو دریای ماتم می کنم

قدم و روی تن خم می کنم

نگاه کن با چه مصیبتی دارم

 از رو خاکا تنتو جمع می کنم..

حسین...

پاشو از جا که دیگه دخترم آواره نشه

تا میون این سپاه صحبت گوشواره نشه

*دستور داد برید همه سر ها رو از بدن ها رو جدا کنید سرها ببرید بیایید رو نیزه ها سوار کنید

اومدن گفتن امیر یه سر رو نیزه بند نمی شه

چنان فرق متلاشی شده..

از بس که زخم و جای عمودش عمیق بود تنها سری بود که ز پهلو ...

حسین...

می دونی چرا عباس اینطور خواست؟چون اگه سر درست نصب می شد رو نیزه  هی چشم تو چشم سکینه می شد

هی چشم تو چشم رباب می شد

هی چشم تو چشم رقیه می شد

عباس طاقت نداره ....

هر کجا نشستی فریاد بزن غریب حسین...حسین....

هشتاد و چند سالشه هنوز کربلا ساکنه خیلیلاتون می شناسیدش،کفشدار سابق قمر بنی هاشم ،شیخ عباس کشوان ؛تو حرم آقا قمر بنی هاشم بودیم،سر شب بود باید درهارو می بستیم داشتیم زوار رو بیرون می کردیم در ها رو ببندیم یک وقتی دیدم یکی از خانم های عرب از این خانم های عرب بیابانی بچش تو بغلشه با عجله اومد تو،گفتم خانم برو،حرم تعطیله داریم می بندیم،دیدم اصلا گوشش بدهکار نیست،اومد دور ضریح قمر بنی هاشم،هی می گه یا ابوفاضل،یا ابوفاضل،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی..

خدام اومدن،خانم بیا برو بیرون

دلم سوخت برااین خانم دیدم حال خوشی داره زیارت می کنه،من بزرگتر از خدام بودم بهشون گفتم کاریش نداشته باشید،شما که الان می خواهید نظافت بکنید ،کارتون بکنید کارتون تموم شد من خودم اینو بیرون می کنم بذارید زیارت بکنه،مشغول کار شدیم یک نیم ساعتی گذشت،من دیدم،حواسم بهش بود،دور ضریح می گرده یا ابوفاضل ،یا ابوفاضل..

دیدم خسته شد،بچشو گذاشت زمین،خودش تنهایی داره می گرده یا ابوفاضل،یا ابوفاضل..

منم مشغول کار شدم یک نیم ساعتی گذشت،کارام تموم شد، اومدم سراغش ببینم اگر هنوز داره طواف می کنه نرفته  بگم برو دیدم پایین ضریح قمر بنی هاشم نشسته سرشو تکیه داده به ضریح چادرشو کشیده رو صورتش خوابیده..

اومدم کنارش دخترم پاشو دیدم جواب نمی ده،خانم پاشو می خوام در حرم رو ببندم

دیدم جواب نمی ده،گفت گوشه چادرشو گرفتم کشیدم،گفتم خانم پاشو ؛نگاه کردم دیدم بچه اش هم داره دست و پا می زنه گفتم پاشو این بچه ناراحته،این بچه شیر می خواد،این بچه کار داره،پاشو بچه ات رو بردار؛ گفت: تا گفتم بچه کار داره چشماشو باز کرد،گفت پس زنده شد؟!!

گفت سه روز پیش مرده به من می گن برو دفنش کن، گفتم باید اول برم حرم عباس ...

یا ابوفاضل ...

برادرم خواهرم گمان نکنی برا عباس کاری داره زنده کردن این برا من و شماست که خیلی مهمه،عباس یک گوشه چشمش هزاران مرده رو زنده می کنه.تو حرم قمر بنی هاشم روضه می خوند، منبری معروف رو منبر گفت : اشتباه کرد،گفت من نمی دونم از نظر مقامات سلمان بالاتره یا عباس بالاتره"شب خواب امیر المومنین رو دید

آقا بهش فرمود چطور نمی دونی؟

اگه عباس من به اولین و آخرین نگاه کنه همه رو سلمان می کنه،همه رو ابوذر می کنه، امشب دامن قمر بنی هاشم رو بگیریم،بگیم آقا جان شما راست می گی مرده زنده کنی،دل مرده منو زنده کن،آقا می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این دل نلرزه

می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این چشم منقلب نشه

آقا به داد ما برس..

یا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل

دستاتو قدم قدم از رو زمین بر می دارم

مثل آیه قرآن روی چشمم می زارم

دستامو

*گفت داداش به دادم نمی رسی؟ داره می آد،تو لشکر دیدن حسین داره می آد می ایسته ی چیزو برمی داره*

دستاتو قدم قدم از رو زمین بر می دارم

مثل آیه های قرآن روی چشمم می زارم

پاشو ای شیر نر ام بنین

دورمون لشکر گرگارو ببین

من بمیرم صورتت خاکی شده ...

دیدم از دور چطوری خوردی زمین

حسین....

پاشو..

خدا اون روز رو نیاره بی تو من زنده باشم....

چقدر کم شده قد رشید گل داداشم

*چیکارت کردن عباس من؟

فرمودند:ام البنین گفت،خیلی جالب فرمودند خیلی جالب،وقتی گفتند عونت رو کشتند گفتند فدای سر  امام حسین،جعفر تو کشتند فدا سر امام حسین ،از امام حسین بگو ،گفتند خانم عباستو کشتند.گفت می گم بابا همه هستی فدا سر امام حسین،از حسین بگو..

هیچ نگفت،هیچ فقط از حسین

راس راسی اینطوریه ها،انگار بعدها رفت کنار بقیع، کنار چهار تا صورت قبر نشست تازه اونموقع فکر کرد بشیر چی گفت؟ گفت عمود؟

باورم نمی شه،محاله کسی بتونه عمود بزنه..

عین این صحنه اربعین تکرار شد وقتی سکینه از ناقه پیدا شد دوان دوان دنبال زین العابدین گفت آقا قبر عمومو به من نشون بده ...

دستشو گرفت اومد کنار علقمه

گفت اینم قبر عمو جانمونه،نه باورم نمی شه

اون عمو تو این قبر؟!

قوت قلب حرم...

عباس می دونی چی کار کردی با من؟

قوت قلب حرم...

دیگه خم شد کمرم

پاشو..

نمی تونم که تنت رو تا به خیمه ببرم

رو تن پاره ی مشک مونده هنوز جای لبت

محاله محاله،عباس لب به مشک بزنه؟نه،نه ..

دردم اینه که داداش غرقه به خونه مژه هات

رو تن پاره مشک مونده هنوز جای لبات

دردم اینه که داداش غرقه به خونه مژه هات....

*تیر سه شعبه،سه تا پیکان داره سر هر پیکان...پیکان فلش ماننده...

ورودش آسانه 

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - قمر خانواده ی خورشید- حاج حسن خلج

دانلود بخش دوم

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - قمر خانواده ی خورشید- حاج حسن خلج

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 4089 زمان : نظرات (0)

سید مجید بنی فاطمه

 

السلام علیک یااباعبدالله والارواح التی حلت به فنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهدمنی لزیارتکمالسلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین علی اصحاب الحسین

روکرده هرآیینه به آیین اباالفضل

امشب شب اباالفضل هست کم نمیذاری

رو کرده هرآیینه به آیین اباالفضل

 هرکس که مسلمان شده بادین اباالفضل..

ابالفضل... دستت بیاربالاامشب شب گداییه ها

ازجانب خورشیدبه من مرحمتی شد

 پس گوش سپردم به آیین اباالفضل

 لب تشنگی آل عبا چیزکمی نیست

 ازمنظرچشمان جهان دین اباالفضل

 ای کودک شش ماهه که درلحظه رفتن

 لبخندتوشد مایه تسکین اباالفضل

شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار

 ازحالت پیشانی پرچین اباالفضل

 زیباترازاین چیز که در معرکه عشق

 زهرا برسد برسربالین اباالفضل

 هستیم گدایان در خانه ی عباس

هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل۲

 او باعث و بانی شده تا روضه بخوانم

دریای معانی شده تا روضه بخوانم

 دلم مدیون چشماته اباالفضل...

 لبم مهمون دریاته ابالفضل... 

هروقت گرفتار میشیم میگیم یااباالفضل،اصلا ازبچگی تااسمش میاد میگین یااباالفضل گریه ام میگیره

 من ازکودکی عاشقت بود ه ام

میدونی چرا؟ بخاطر اینکه یه وقتهای تو عنفوان نوجوانی یاکودکی هرکدوم من وشما تا حالمون بدشد مادر به جایی دسترسی نداشت اومد توصحن حیاط نگاه به آسمون کرد چشمش به ماه آسمون افتاد صدازد آی ماه بنی هاشم بچه ام خوب کن نوکر خودت بشه امسال سقای دست آب وروضه هات میکنم. یااباالفضل... بدبخت آن کسی هست که سبک ببینه دستگاه اباالفضل رو... بدبخت آن کسی هست که کوچک ببینه دستگاه امام حسین رو... چون امشب شبی هست که مسیحی ها کلیمی ها هم میان حاجت میگیرن؛ میگن اباالفضل فقط مال شما نیست مال ما هم هست.وضع مالی خوبی داشت اما خیلی عاشق اباالفضل بود درآمدی که داشت همیشه نصف میکرد چک هم میخواست بنویسه میگفت این سهم اباالفضل هست، سهم ابالفضل کنارمیذاشت، زد و بد روزگار دخترش مریض شد پزشک نگاه کرد گفت بچه ات سرطان خون گرفته، هرجایی برد خارج ازکشور بردگفتن دیگه کاری نمیشه کرد بچه ات رفتنی هست؛ یه شب گریه کرد صدازد یا اباالفضل من نوکرتم نمیخوام بگم بچه ام شفابده امامردم دارن زخم زبون میزنن؛ میگن نوکر اباالفضل هست امادر خونه آقاش اعتبار نداره همچی که سرش روبالشت گذاشت دختری که مدتها ازبستر بلندنشده یه وقت میگه دیدم یکی میگه بابا! چشم باز کرددخترو دید چی شده عزیزم بابا الان خواب بودم خواب یه آقایی رودیدم قدبلندی داشت صدای ملیحی داشت،اما دست  تو بدن نداشت میگفت دختر بلندشو گفتم نمیتونم گفت تودیگه میتونی راه بری بلندشو برو به بابات بگواینم سهم اباالفضل...همه روضه اباالفضل میخونن ولی من امشب مصیبتی که اباالفضل باهاش گریه کرده میخونم یعنی روضه ای که خوداباالفضل باهاش گریه کرده...

اول عشق شورشیرین است

بعدازآن روزها غمگین است

 عاشقم کرده لحظه های حرم

 جای من زیر پاست پایین است

 ناله کن دل شبیه مادر او

گریه ای کن که گریه تسکین است

 روز اول که دیدمش گفتم

 آن که روزم سیه کند این است

 نالم از بلاد عباس است

 گریه ام خانه زات عباس است

بیعت خویش از همه برداشت

 شب عاشورافرمود هرکی میخواد بره، بره...

بیعت خویش از همه برداشت

 غیرت عشق رنگ دیگرداشت

 شمع خاموش  وخیمه ها خالی

 ماند هرکس که شوق درسر داشت

جمع اصحاب جمع شداما

هرچه دلشوره بود خواهرداشت

 گفت باخود ولی خیالی نیست

 تا که عباس بود،لشکر داشت

هرکی میخواد بره، بره...یه عباس بسه...

 تکیه گاه نفس خیمه گاهم عباس است

 کی میگه زینب میگه نمیخواهی بخونی؟

 نفس خیمه گاهم عباس است

تکیه گاهم، سپاهم عباس است

یک حرم هست و  یک علمداراست..

یک حرم هست و  یک علمداراست

 پاسبان خیام بیداراست

 گرچه عباس هست پس چرااینجا

حال هرکس که دیده ای، زار است؟!

کودکان  بین خیمه میلرزند

 وَ گمانم رباب تب دار است

 خواب از چشمها پریده،حرم

 فکر فردا،به فکربازار است

 عمه از کارمان خبرداری؟!

 ازعلمدار مان خبرداری؟

دورخیمه،امیر تنهابود

 چشمهایش به سمت صحرابود

  ناگهان دید یک صدایی را...

ناگهان دید قبله آنجا بود

شب عاشورا پاسبان خیام عباسه یه مرتبه دیداز دور یه سیاهی میاد کیه جرات کرده وقتی عباس قدم میزنه نزدیک خیمه ها بشه ؟!

ناگهان دیدقبله آنجابود

 ازصدای علی دلش لرزید

 کی  بود صدای علی داشت؟!

خواهرش بود؟! یاکه زهرا بود؟!

 سربه زیر است زیرچشمی دید

چشم زینب شبیه دریا بود

گفت عباس این چه هنگام است؟!

 همه جا صحبت امان نامه است

شنیدم برات امان نامه آوردن عباس جان اومدم برات خاطره بگم؛یادته شب 21ماه رمضان بابام همه رو بیرون کرد فرمودفقط بچه های فاطمه کنارمن باشن؟ آره خانم جان، یادمه؛یادته حسن دنبالت اومد،گفت:بیا! گفتی فقط بابا گفته بچه های فاطمه! بابام گفت عباسم پسرفاطمه هست؛آره خانم جان یادمه،عباس جان یادته بابام دستت گرفت با یه دست دست حسین گرفت یادمه، یادته دستت رو تودست حسین گذاشت؟ گفت: عباس جان یه روزی کربلا همه حسین روتنها میذارن عباس جان یادته؟ بله خانم جان، یادمه، اما شنیدم برات امان نامه آوردن نکنه آقام تنهابذاری!تاگفت انقدربه اباالفضل برخورد؛ انگاری آسمون رو سرش خراب شد یه مرتبه رفت توخیمه، یه وقت دیدن عباس شمشیربیرون آورد هی صیقل میده بخداامروز روز مدینه نیست اون روزی که آن نامرد جلو مادرمون گرفت من عباسم گردنش میشکنم هرکی مقابل زینب بایسته هی شمشیرتیز میکرد اگه داداشم اجازه بده نمیذارم یه نفر ازکربلا پاشو بیرون بذاره، همه رو میکشم؛منتظرشد،گفت: فردا دمار از روزگارشون درمیارم یه مرتبه دیدم حسین صدازد عباس بیا! مودب اومد گفت آقاجان صدازد جلو خیمه ها کارت دارم اومد جلو خیمه دید سکینه یه مشکی آورد عموجیگرمون داره میسوزه حالاعمو داره میره آب بیاره؛یه قهرمان وقتی زمین میخوره چون ازش میترسن همه از ترسشون میزنن؛ میفهمی من چه میگم یانه؟!ده نفرمنتظرن میگن یه حریف غدری داریم تامیشینه همه از ترسشون میزنن یادت باشه که اباالفضل تاافتاد همه ازترسشون تیر زدن؛ عباس روزمین افتاده دست نداره هی بازو بریده رو به خاک میزنه تیربه چشمش زدن یه وقت شنید تو این گیر ودار صدای پایی میاد ؛خدا کیه که داره نزدیک میشه؟! یه وقت حس کرد یکی پا رو پاش گذاشت گفت: بلندشوببینم !تویی که یه کار کردی لشگر جرات نمیکنه نزدیک بشه؟! تو عباسی؟!همه ازتو میترسن ؟بلندشو ببینم! یه مرتبه آقاصدازد: نامرد حالاوقتی اومدی که دیگه دست ندارم ،میدونی چی گفت؟ گفت تودست نداری، من دارم عمود بالابرد یه جور به فرق عباس زد که وقتی سرا بالای نیزه زدن سرعباس رو...

حسیین...

پاشو برادرم...پاشوامیدم...

پاشو ای تموم لشگرم...

پاشوبرادرم! سکینه انتظارتو میکشه توحرم...

 پاشوبرادرم...بگو چراپیچیده اینجا بوی مادرم؟

پاشو برادرم...

 پشت وپناه حسین، ای تکیه گاه حسین

پرکرده کربلا رو صدای آه حسین

ازآسمون ماهمو، عمود آورده زمین

 تن رشیدت داداش چه جوری خورده زمین؟!

 حسییین....حسییین

 بیابریم داداش... تو دستشون زره ومشک پارته

 بیابریم داداش... زنده ای اما،چشماشون دنبال غارته

 بیابریم داداش... دل نگرونیم واسه زینب واسارتش

همه توخیمه گاه دارن برات دعا میکنن

 از گوشای همدیگه گوشواره وا میکنن

حسیییین

بلند شده صداشون؛ به خیمه ها نگاشون

منتظره غارته؛دستای بی حیاشون

داداش بلندشوسکینه منتظره علمداره

حسییین...

تابشیر  گفت: ام البنین عباست دستاشو بریدن گفت باورنمیکنم توعرب کسی جرات نمیکرد به چشمهای عباس نگاه کنه مگه میشه نزدیک بشه دستاشو ببره!! صدازد ام البنین  آخه اول چشماشو تیرزد... حسین 

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - روکرده هرآیینه به آیین اباالفضل - سید مجید بنی فاطمه

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 569 زمان : نظرات (0)

 حاج حسین سازور

 

السلام علیک ایهاعبدالصالح المطیع لله ولرسوله ولامیرالمومنین

همه ی شب های دهه محرم خداشاهده کسی بخواد توعظمتش سیربکنه میماند، همه شبهاش،اما تواین شب ها بعضی شبها مثل قرص قمرمیدرخشه،یکی از اون شبهاامشبه،آخه خودشم مثل قرص قمر می درخشید همه بنی هاشم زیباروبودنداماعباس علیه السلام؛ میگفتندقمربنی هاشم،ماه بنی هاشم، صورت پرفروغ،پرنور،اثرسجده برپیشانی حضرت

دست برسینه روبه کرب وبلا

السلام علیک یاسقا

قمر خانواده ی خورشید

صدقه دارد این قدوبالا

پسر چارم امیر حنین

دست بر سینه ی بنی الزهرا

چشم و آبروی توسپاه حسین

کاشف الکرب سیدالشهدا

سیزده ساله،فاتح صفین

سومین بچه شیر،شیرخدا

ما که عددی نیستیم فضائل تو رو بخوایم بشماریم خدا تورو گذاشت باب الحوائج،وقتی مرده ای روبردن توحرمشمادر بچه روانداخت گفت:میگن توباب الحوائجی،به اعتقاد ما باب الحوائج یعنی مرده ام رو زنده میکنه،بهش گفتن آخه مادر بچه مرده چه حرفی میزنی.؟!گفت:این آقایی که من میشناسم!آرهمیگن تو عالم رویادیدم عباس ایستاده انبیا نشستن،پیغمبر، امیرالمومنین ، ذوات مقدسه اهل بیت همین پرونده ی بسته شدن عمر این بچه روآوردن بالاگفتن این ازتو حرم عباس اومده؛همه گفتند باشه عمرش به سر رسیدهعلی ،پیغمبر،فاطمه همه،دیگران اباالفضل عرض کردیارسول الله این توحرم من اومده،به من متوسل شده فرمود خدا پروندشو بسته عرض کرد پس به خدا بفرمایید دیگه به من نگن باب الحوائج،عالم میگه:یه وقت پیامبر فرمود:عباس جان خدا میگه تو باب الحوائج مایی،مااین بچه روبراتو عمر دادیم،برش گردوندیم بیدار شدم سراسیمه اومدم توحرم عباس دیدم ولوله هست میگن مرده زنده شده توحرم عباس آقاجان مرده زنده میکنی، این دلای مارم زنده کن،تومقلب القلوبی،یا عباسجوونا التماس کنین،همین امشب التماس کنین به خداتوحرمش نشستی داری حرف میزنی باهاش.التماسش کن بگو آقا..،آقاجان منو گرفتارخودت کن نذار شیطون منو گرفتارکنه آقاجان هروقت خواستم گرفتاربشم به زبونم جاری کن بگم ابالفضل

نام توهم ردیف یافتاح

چشمهایت مفرج الغم ها

ارمنی هامریده نام تواند

شاهدم سفره های تاسوعا

توکه هستی؟!حسین هم آخر

شدپناهنده بر توعاشورا...

اینا همش روایته داشت کتاب می نوشت دید به مقتل برخورد حسین پناهنده شد به عباس روزعاشورا.زدقلموگفت عجب باباحسین امامه، عباس باهمه بزرگیش،ابی عبدالله بهش فرمودعالم روچی شک کردی! بخدادرسته من روزعاشورا به عباس پناهنده شدم

توکه هستی!حسین هم آخر

شدپناهنده برتوعاشورا

سایه بان مخدرات حرم

پشت گرمی زینب کبری

اعطنی!! دستتوبیارجلوصورتت

اعطنی یاکریم انا سائل

مستجیربک، ابوفاضل

دست گیرهمه،خدای ادب،دست پرورده ی امیرعرب

نسل در نسل خاک پای توییم

به تودادیم دل نسب به نسب

سفره ات بهرسائلان پهن است

صورتت شیر و خال تو چو رطب

میکند زنده یاد حیدر را

چین پیشانیت به وقت غضب

اسداللهِ کربلاعباس

بنشین باوقار بر مرکب

قد کشیدی همینکه روی اسب

لشکر کوفیان کشید عقب

میشود روضه رامجسم کرد

با کمی فکر روی این مطلب

تاتوبودی سفر بخیر گذشت

ای نگهبان محمل زینب

گریه هاتون امشب یادگاری بمونه،بمونهمجلستونو امشب ایشالله شب اول قبربمونه

تاتوبودی سفر بخیر گذشت

ای نگهبان محمل زینب

تاتوبودی رباب اصغرداشت

فرق، غرق بوسه سپیدی غبغب

تاتوبودی ندید یک مادر

طفلش ازتشنگی کند لب لب

تاتوبودی رقیه معجرداشت2

 روی دوش تو خواب بود هرشب

تاتوبودی کسی اجازه نداشت

بزند چوب خیزران بر لب

با یه دنیاسر به زیری وخجالت

رفتی و بر غرورها برخورد

دست نامحرمان به معجرخورد

ای حسین ای حسین

وای از لحظه ای که غوغاشد

رفتی و در خیام بلوا شد

آماده ای،آماده ای گریه کنی نعره بزنیبی مهاباگریه کن جوون گریه کردن خوبه تو مجلس اهل بیت،سینه همه میزنن براامام حسین برا حضرت اباالفضل اما کیه گریه کنه خودش خون گریه کرد

وای از لحظه ای که غوغاشد

رفتی و در خیام بلوا شد

دختری مشک آب دستت داد

بر دعا دست عمه بالا شد

سایه ات میان نخلهاگم شد

پسر فاطمه چه تنها شد

تارسیدی کنارنهرفرات

علقمه درمقابلت پاشد

تا قیامت خجل زلب هایت

 خنکی های دریا شد

جانب خیمه راه افتادی

فکروذکرت لبان آقاشد

درکمینت چهار هزارنفر

تیرهادرکمان مهیا شد

قدوبالات کار دستت داد

چندصدتیردرتنت جا شد

بی هوا دست راستت افتاد

دست چپ هم شکار اعداشد

حرمله درشکارچشم آمد

هدفش چشم های شهلاشد

نوک تیر از سر تو بیرون زد2

تا پَرَش بین دیده ات جا شد

خواستی تیر را کشی بیرون

گردنت خم به روی پاهاشد

خود افتاد، شد برهنه سرت

یک نفر با عمود پیدا شد

آنچنان ضربه برسرت کوبید

تا سر جبین، ابرویت واشد

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - قمر خانواده ی خورشید- حاج حسین سازور

 

تعداد صفحات : 8

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 76
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 413
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 2,713
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 2,713
  • بازدید ماه : 2,713
  • بازدید سال : 1,317,746
  • بازدید کلی : 19,823,574